• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 152
تعداد نظرات : 212
زمان آخرین مطلب : 5320روز قبل
دانستنی های علمی

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد
پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم
من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد
من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی
دوستدار تو پدر
پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام
4 صبح فردا 12 نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم

هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید
مانع ذهن است . نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید

يکشنبه 29/10/1387 - 9:45
دانستنی های علمی

مرد دیر وقت،خسته ازکار به خانه برگشت
دم در پسر 5ساله اش را دید که در انتظار او بود:
سلام بابا!یک سوال از شما بپرسم؟
بله حتما چه سوالی؟
بابا !شما برای هرساعت کارچقدر پول میگیرید؟
مرد با ناراحتی پاسخ داد این به تو ارتباطی ندارد.چرا چنین سوالی می کنی؟
فقط می خواهم بدانم.
اگر باید بدانی بسیارخوب می گویم:20 دلار!
پسرکوچک درحالی که سرش پائین بود آه کشید
بعد به مرد نگاه کرد و گفت:میشود به من 10دلار قرض بدهید؟
مرد عصبانی شدو گفت :من هر روز سخت کار می کنم و پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف و برای چنین رفتارهای کودکانه وقت ندارم
پسر کوچک آرام به اطاقش رفت و در را بست.
بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شدو فکر کردکه با پسرکوچکش خیلی تند وخشن رفتارکرده شاید
واقعا چیزی بوده که اوبرای خریدنش به 10دلار نیازداشته است.به خصوص اینکه خیلی کم پیش
می آمد که پسرک از پدرش درخواست پول کند.
مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.
خوابی پسرم؟
نه پدر، بیدارم
من فکر کردم که شاید با تو خشن رفتار کرده ام امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم
را سر تو خالی کردم. بیا این 10د لاری که خواسته بودی
پسر کوچولو خندید، و فریاد زد: متشکرم بابا
بعد دستش را زیر بالش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله شده در آورد
مرد وقتی دیدپسرکوچولو خودش هم پول داشته،دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت:با اینکه خودت پول داشتی چرا دوباره درخواست پول کردی؟
پسر کوچولو پاسخ داد:برای اینکه پولم کافی نبود، ولی من حالا 20 دلار دارم
آیا می توانم یک ساعت از کارشمابخرم تافردا زودتر به خانه بیایید؟
من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم

نتیجه اخلاقی:ممکنه ما بچه ها رو دست کم بگیریم ولی دریغ از این که ممکنه بچه ها از ما بیشتر بفهمند

شنبه 28/10/1387 - 10:34
دانستنی های علمی

یه روز یه مسافر خسته با اسب و سگش از مسیر دشتی بدون آب و علف می گذشت. از آغاز سفر خیلی گذشته بود و مسافر و حیووناش بسیار گرسنه و تشنه بودن. در چشم انداز دشت، یه باغ محصور و سرسبز که درش نهر روون و درختای پرمیوه پیدا بود، به چشم می خورد. مسافر که به در باغ رسید، دید یه نگهبان بر سر در باغ ایستاده و یه تابلو بالای در نصب شده و روش نوشته: "بهشت"
مسافر پرسید: اینجا کجاست و نگهبان پاسخ داد: اینجا بهشته. مسافر ازش خواست که برای نوشیدن آب و یه استراحت کوتاه اونو راه بده. نگهبان گفت: برو داخل.
وقتی مسافر خواست با حیووناش داخل بشه نگهبان مانع شد و گفت ورود حیوانات به داخل بهشت ممنوعه. مسافر گفت: اونا تمام چیزای منن، تمام راهو با من بودن، اونا یه بخشی از زندگی منن. و نگهبان مانع شد. مسافر همچنان خسته و تشنه به راهش ادامه داد.
فرسخی جلوتر مسافر با صحنه مشابهی مواجه شد. باغی و نگهبانی و تابلوی بالای دری که روش نوشته بود بهشت. از نگهبان خواست برای رفع عطش و خستگی با حیووناش وارد بهشت شن و نگهبان اجازه داد.
بعد نیمروزی که مسافر برای ادامه راه از باغ خارج می شد، به نگهبان گفت: پایین تپه باغی هست که اونجا هم بهشته، اگر اون بهشت جعلیه چرا جلوشو نمیگیرید؟ نگهبان پاسخ داد: اونجا جهنمه و اتفاقا کار ما روهم راحت می کنه. هر کسی حاضر باشه از چیزایی که دوست داره، از چیزایی که براش مهمن و براش آرمانن، بگذره وارد اونجا میشه و مشتریای ما کمتر میشن.
اما اگرکسی حاضر نباشه از مهمترین چیزای زندگیش بگذره، به اینجا میاد

شنبه 28/10/1387 - 10:23
دانستنی های علمی

حرفی بگوی و از لب خود کام ده مرا                        ساقی زپافتاده شدم،جام ده مرا

فرسود،دل زمشغله جسم وجان،بیا                         بستان زخود ، فراغت ایام ده مرا

رزق مرا ، حواله به نامحرمان مکن                          ازدست خویش،باده گلفام ده مرا

بوی گلی ، مشام مراتازه می کند                           ای گلعذار!بوسه به پیغام  ده مرا

عمرم برفت و حسرت مستی زدل نرفت                      عمری دگر ز معجزه جام ده مرا

ای عشق! شعله بر دل پرآرزو بزن                         چندی رهایی از هوس خام ده مرا

جانم بگیر و جام می از دست من مگیر                ای مدعی هرآنچه دهی،نام ده مرا

مرغ دلم به یادرفیقان به خون تپید                        یارب ! امید رستن ازاین دام ده مرا

بشکفت غنچه دلم ای باد نوبهار                          خندان دلی بسان امین وام ده مرا

شنبه 28/10/1387 - 10:8
دانستنی های علمی

پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت می کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود؛

اما خود نیز علت را نمی دانست.

روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد. هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد، صدای ترانه ای را شنید.

به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد.

پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: ‘چرا اینقدر شاد هستی؟"

آشپز جواب داد: ‘قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم.

ما خانه ای حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم.

بدین سبب من راضی و خوشحال هستم..."

پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد.

نخست وزیر به پادشاه گفت : ‘قربان، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست!!!

اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوشبینی است."

پادشاه با تعجب پرسید: ‘گروه 99 چیست؟؟؟"

نخست وزیر جواب داد: ‘اگر می خواهید بدانید که گروه 99 چیست،

باید این  کار را انجام دهید: یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید.

به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست!!!"

پادشاه بر اساس حرف های نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند..

آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد.

با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت.

آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟؟؟

آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد؛ ولی واقعاً 99 سکه بود!!!

او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست!!!

فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد؛

اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد!!!

آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد

و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند.

تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد

که چرا وی را بیدار نکرده اند!!! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند؛

او فقط تا حد توان کار می کرد!!!

پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید.

نخست وزیر جواب داد: ‘قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه 99 درآمد!!!

اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما راضی نیستند.

شنبه 28/10/1387 - 10:6
دانستنی های علمی

آموخته ام: بیش از آنکه مرا بفهمند ، دیگران را درک کنم .

آموخته ام: که مرد بزرگ به خود سخت می گیرد و مرد کوچک به دیگران .

آموخته ام:که دانش خود را به دیگران آموزش دهم و دانش دیگران را بیاموزم. بنابراین علم خود را انفاق کرده ام و آنچه را نمی دانم آموخته ام.

آموخته ام: پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم .

آموخته ام:همیشه فردی خوشبین باقی بمانم چرا که زندگی و موهبت های آن را دوست دارم.

آموخته ام:اگر چه از هر چیزی بهترینش را ندارم ، ولی از هر چیز که دارم بهترین استفاده را کنم .

آموخته ام:لبخند ارزانترین راهی است که می توان با آن نگاه را وسعت بخشید.

آموخته ام:آنچه امروز در دست دارم، ممکن است آرزوی فرداهایم باشد.

آموخته ام:زندگی مثل یک نقاشی است ، با این تفاوت که در آن از پاک کردن خبری نیست .

آموخته ام: که هیچ روزی از امروز با ا رزش تر نیست .

شنبه 28/10/1387 - 9:55
دانستنی های علمی

مرحوم سید بن طاووس می‌فرماید: در یک سحرگاه در سرداب مطهر (منزل حضرت در سامرا) از حضرت صاحب الامر ارواحنافداه این مناجات را شنیدم که می فرمود: 1

«اَللهُم اِنَّ شِیعَتَنا خُلقَت مِن شُعاعِ اَنوارِنا وَ بَقِیَةِ طِینَتِنا وَ قَد فَعَلوا ذُنوباً کَثیرَةً اِتِکالاً عَلی حُبِّنا وَ وِلایَتِنا فَاِن کانَت ذُنوبُهُم بَینَکَ وَ بَینَهُم فَاصفِح عَنهُم فَقَد رَضینا وَ مَا کانَ مِنها فِیما بَینَهُم فَاصلِح بَینَهُم وَ قاص بها عَن خُمسِنا وَ اَدخِلهُم الجَنَّةَ وَ زَحزِحهُم عَن النارِ وَ لا تَجمَع بَینَهُم و بَینَ اَعدائِنا فِی سَخَطِک».

خدایا؛ شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کرده‌ای، آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت به ما و ولایت ما کرده‌اند، اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما را راضی کرده‌ای و آنچه از گناهان آنها که در ارتباط با خودشان است، خودت بین آنها را اصلاح کن و از خمسی که حق ماست به آنها بده تا راضی شوند و آنها را از آتش جهنم نجات بده و آنان را با دشمنان ما در خشم و سخط خود جمع نفرما.

همچنین آن بزرگوار در کتاب «مهج الدعوات» خویش آورده‌اند که: در شب چهارشنبه 23 ذیقعده الحرام سال 638 قمری در سامرا بودم، سحرگاه در سرداب مطهر می‌شنیدم که آن حضرت علیه السلام در حق شیعیان خود این دعا را می‌فرمود:

«اِلهی بحَقِ مَن نَاجَاکَ وَ بِحَقِّ مَن دَعاکَ فِی البَرِّ وَ البَحرِ تَفضَّل عَلی فُقَراءِ المُومنین وَ المُومِناتِ بِالغِناءِ وَ الثَروَةِ وَ عَلی مَرضَی المُومنین وَ المُومناتِ بِالشَفاءِ وَ الصِّحَّةّ وَ عَلی اَحیاءِ المُومنین وَ المُومنات بِاللُطفِ وَ الکَرَمِ وَ عَلی اَمواتِ المُومنین و المومنات بالمَغفِرَةِ و الرَحمَةِ وَ عَلی غُرَباءِ المُومنین و المومنات بالرَّدِ الی اَوطانِهِم سَالِمِین ... ».

یعنی: خدایا؛ بحق آنکه با تو مناجات کرد و به حق آنکه در خشکی و دریا تو را خواند بر مومنان فقیر، غناء و ثروت و بر بیمارانشان شفاء و سلامتی و بر زندگانشان لطف و کرم و بر گذشتگانشان مغفرت و رحمت و بر مسافران و غریبانشان بازگشت به وطنهایشان، تفضل فرما ... » .

سید بن طاووس می افزاید: تمام آن کلمات طیبات در خاطرم جا گرفت ...

شنبه 28/10/1387 - 9:53
دانستنی های علمی

آیا تا به حال به لحظات پس از مرگ فكر كرده‌اید. اینكه برای انسان چه اتفاقاتی می‌افتد. به خصوص زمانی كه می‌خواهند انسان را داخل قبر بگذارند. نمی دانم آیا شنیده ها و دانسته هایی در این مورد دارید، در واقع از روزهای پس از مرگ چیزی می دانید؟ منظور سیر ارواح در عالم برزخ است. تا چه حد با حقایق پس از مرگ آشنایی دارید، آیا از گرفتاریهای عالم برزخ باخبرید؟؟
در روایتی از رسول اكرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) آمده: «الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» (مردم در خواب هستند و پس از مرگ بیدار میشوند)
آیا می دانید كه به انسان هنگام جان دادن و سكرات مرگ چه جمله ای خطاب می‌شود، در قرآن سوره ق، آیه 22 آمده است:
«لقد كنت فی غفلة من هذا فكشفنا عنك غطائك فبصرك الیوم حدید» (تو از این صحنه غافل بودی و ما پرده را از چشم تو كنار زدیم و امروز چشمت، كاملاً تیزبین است).
امام صادق(ع) میفرمایند: هر روز قبر با زبان حال صحبت می كند و به شخص متوفی میگوید: «من خانه غریب و ناآشنایم، من منزل وحشتناك و ترسناكم،‌من آشیانه پر از جانوران وحشی و حیوانات درنده هستم و یا میگوید:«من باغی از بوستان بهشتم یا گودالی از گودال های دوزخ هستم».
ادامه دارد...a

شنبه 28/10/1387 - 9:36
دانستنی های علمی

ویژگیهاى زندگى حضرت مهدى (ع )
مقام امامت بعد از امام حسن عسكرى (علیه السلام ) به پسرش (حضرت مهدى (علیه السلام ) ) همنام و هم كُنیه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) رسید و امام حسن عسكرى (علیه السلام ) در ظاهر و باطن ، فرزندى جز او (یعنى حضرت مه -دى (علیه السلام ) ) نداشت و او را غایب و مخفى ، بجاى گذارد.(چنانكه در قسمت آخر حالات امام حسن عسكرى (علیه السلام ) خاطرنشان شد).
حضرت مهدى (علیه السلام ) در شب نیمه شعبان سال 255 هجرى (در شهر سامرّا) به دنیا آمد، مادرش ((اُمّ وَلد)) بود به نام ((نرجس )) (دختر یشوعا از ذریه شمعون یكى از حواریون حضرت عیسى (علیه السلام ) بود) حضرت مهدى (علیه السلام ) هنگام وفات پدرش ، پنج سال داشت ، خداوند به او در همان سن و سال ، حكمت و مقام قضاوت را عنایت فرمود و او را نشانه و حجّت جهانیان قرار داد، خداوند به او (در كودكى ) حكمت آموخت چنانكه به حضرت یحیى (علیه السلام ) دز زمان كودكى حكمت آموخت . (۱)
و نیز خداوند مقام امامت را به حضرت مه -دى (علیه السلام ) در كودكى عنایت كرد.
چنانكه به حضرت عیسى (علیه السلام ) در آن هنگام كه در گهواره بود، مقام نبوت عطا فرمود. (۲)
در مورد امامت امام مه -دى (علیه السلام ) قبل از تولّدش ، از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) تصریح شده بود چنانكه مسلمانان ، آن را مى دانستند و بعد از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) امیر مؤ منان على (علیه السلام ) به امامت آن حضرت تصریح فرموده است و همچنین امامان معصوم (علیهم السلام ) یكى پس از دیگرى ، تا پدرش امام حسن عسكرى (علیه السلام ) به امامت او تصریح كرده اند (۳) و پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى (علیه السلام ) نزد افراد مورد وثوق و خواصّ شیعیانش ، تصریح به امامت آن بزرگوار نموده است .
و اخبار و روایات در مورد غیبت و پنهان شدنش و همچنین در مورد حكومت جهانیش ، قبل از تولّد و پنهان شدنش به طور مستفیض (بسیار) از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) نقل شده است و در میان امامان (علیهم السلام ) اوست كه صاحب شمشیر است و به حق قیام مى كند و همه در انتظار تشكیل دولت ایمان (حكومت اسلامى جهانى او) بسر مى برند.
غیبت صغرا و غیبت كبرا
حضرت مهدى (علیه السلام ) قبل از ظهور، داراى دو غیبت است :
الف : غیبت طولانى ؛ كه طولانى تر از غیبت (یعنى پنهانى ) دیگر است ، چنانكه روایاتى به این معنا آمده است .
ب : غیبت كوتاه : كه از زمان تولّد آن حضرت شروع شده و تا آن زمان كه سفارت و نیابت خاصّه سفیران و واسطه هاى او قطع شد، ادامه یافت (از سال 260 تا 329 هجرى حدود هفتاد سال ).
غیبت طولانى او بعد از غیبت كوتاه ، شروع مى شود و ادامه مى یابد و در پایان آن ، حضرت مهدى (علیه السلام ) ظهور كرده و قیام به شمشیر مى نماید. (۴)
خداوند در قرآن مى فرماید:
(وَنُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ # وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِى الاَْرْضِ وَنُرِىَ فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ماكانُوا یَحْذَرُونَ ). (۵)
((اراده ما بر این قرار گرفته است كه به مستضعفین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثین روى زمین قرار دهیم و حكومتشان را پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشكریان آنان ، آنچه را بیم داشتند از این گروه نشان دهیم )).
و در مورد دیگر مى فرماید:
(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ ). (۶)
((مادر زبور (كتاب داوود) بعد از ذكر (تورات ) نوشتیم كه بندگان صالح من وارث (حكومت ) زمین خواهند شد)).
رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:((قطعا روزها و شبها نگذرد و جهان پایان نیابد تا اینكه خداوند از خاندان من مردى را برانگیزد كه او همنام من است ، سراسر زمین را پر از عدل و داد كند، همانگونه كه پر از ظلم و جور شده است )).


۱- چنانكه در آیه 12 از سوره مریم مى خوانیم ، خداوند مى فرماید:
(یا یَحْیى خُذُ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْناهُ الْحُكْمَ صَبِیّاً ) ؛ ((اى یحیى ! كتاب خدا را با قوّت بگیر و ما حكمت را در كودكى به او دادیم )).

۲- چنانكه در آیه 29 و 30 از سوره مریم آمده : عیسى (علیه السلام ) در حالى كه كودك بود و در گهواره قرار داشت زبان گشود و گفت :
(اِنِّى عَبْدُاللّهِ آتانِى الْكِتابَ وَجَعَلَنِى نَبِیّاً)؛ ((من بنده خدایم كه به من كتاب (آسمانى ) داده و مرا پیامبر قرار داده است )).
۳- این روایات ، در كتاب ((منتخب الاثر)) آمده است .
۴- دوران زندگى حضرت مهدى (اَرْواحُنا لَهُ الْفِداء) در سه دوره تقسیم مى گردد:
- دوره كودكى از سال 255 تا 260.
- دوره غیبت كوتاه (صغرا) از سال 260 تا 329.
- دوره غیبت طولانى (كبرا) از سال 329 تا ظهور و نهضت جهانى آن حضرت .
وقتى كه در سال 260 هجرى ، امام حسن عسكرى (علیه السلام ) رحلت كرد، امام زمان (علیه السلام ) از نظرها پنهان شد ((و غیبت صغرا)) به پیش آمد و تا نیمه شعبان سال 329، چهار نفر از فقهاى ربّانى به ترتیب از ناحیه آن حضرت تعیین شده و واسطه بین او و مردم گردیدند، این چهار نفر را كه ((نُوّاب اربعه )) خوانند عبارتند از:
الف - ((عثمان بن سعید عمرى )) (متوّفاى سال 300 هجرى ).
ب - ((محمدبن عثمان ))كه پنج سال عهده دارنیابت خاصّ بود و به سال 305وفات كرد.
ج - ((حسین بن روح )) (متوفاى شعبان 326 ه -. ق .)
د - ((على بن محمّد سمرى )) كه در نیمه شعبان سال 329 از دنیا رفت .
۵- سوره قصص ، آیه 5 و 6.
184- سوره انبیاء، آیه 105.
این بخش ادامه دارد..

شنبه 28/10/1387 - 9:36
دانستنی های علمی

موقعیتهای ناراحت کننده شما را سریعاً در حالت ضعیفی می برد به طوریکه دیگر قدرت کنترل موقعیت را نداشته باشید. دعواها و مشاجرات ممکن است درنتیجه اختلافات شخصیتی، عدم توافق ها، یا صرفاً ضعف یا فقدان ارتباط صحیح به وجود آید. اگر احساس می کنید که به کرات تسلط بر اعصابتان را از دست می دهید، یادگرفتن اینکه چطور احساساتتان را به درستی کنترل کنید بخشی از فرایند رشد شماست. این مهارتی است که همه ندارند و احتمالاً نه شما و نه طرف مقابلتان در آخرین دعوایی که داشتید از خود نشان نداده اید. اما دفعه بعد که با یک اختلاف نظر متوجه شدید که فشارخونتان در حال بالا رفتن است، از این 7 راه برای آرام کردن و حفظ کنترل اعصاب خود استفاده کنید.

1. شانه هایتان را بلرزانید. در اکثر ما قسمت اعظم فشار در پشت گردن، شانه ها و بالاتنه جمع می شود. دفعه بعد که در یک موقعیت ناراحت کننده گرفتار شدید، اگر دقت کنید خواهید دید که شانه هایتان به جلو خم شده و عضلاتتان منقبض می شوند. لرزاندن شانه ها باعث می شود فرم بدنتان را دوباره به حالت نرمال برگردانید، طبیعی نفس بکشید و کمی آرامتر شوید.

2. برای قدم زدن بیرون بروید. گاهی اوقات نفس کشیدن در هوای آزاد همه آن چیزی است که برای تغییر حال و هوا به آن نیاز دارید. وقتی عصبانی می شوید، بیرون رفته و نفس عمیق بکشید. حتی یک پیاده روی کوتاه می تواند خیلی کمک حالتان باشد. بالا بردن گردش خون، حتی اگر برای یک لحظه کوتاه هم که باشد، فکرتان را بازتر می کند.

3. یکدسته ورق پاره کنید. یکی از ساده ترین فعالیت هایی که می تواند حواس شما را از موضوع منحرف کرده و عصبانیت شما را خالی کند، این است که یک دسته ورق را پاره کنید.

4. با مدیتیشن و ریلکسیشن خود را آرام کنید. از بین بردن استرس به طور طبیعی، نیازمند صبر و تحمل است. وقتی روی آرام کردن درونی خود تمرکز کنید، آنوقت می توانید با فکری بازتر به همه چیز نگاه کنید.

5. ناراحتی هایتان را روی کاغذ بیاورید. خودکار و کاغذ ابزارهایی بسیار ارزشمند برای بیرون کردن افکار ناراحت کننده از ذهنتان هستند. حتی اگر هیچوقت عادت نداشته اید که برای خالی کردن خودتان از نوشتن استفاده کنید، نوشتن چند جمله خیلی ساده درمورد افکاری که در سرتان می گذرد خیلی به آرام کردنتان کمک میکند.

6. چشمانتان را ببندید و نفس عمیق بکشید. اجازه بدهید حتی برای یک لحظه هم که شده، زمان در ذهنتان متوقف شود. با این روش می توانید روی بیرون کردن فشارهای روحی و احساسی از ذهنتان تمرکز کنید و آرام آرام فکرتان را باز کنید.

7. شمع وانیلی یا سنبل روشن کنید. رایحه وانیل آرامبخش و تسکین دهنده است درحالیکه عطر سنبل هم تقریباً خواب آور است. بااستفاده از این رایحه های قوی می توانید به بیرون کردن استرس از بدنتان و از بین بردن عصبانیتتان کمک کنید.

اگر پس از دعوا و مرافعه احساس می کنید ذهنتان مغشوش شده است و بی قرارید، می توانید بااستفاده از هریک از این راهکارها آرامش را به فکر و جسمتان برگردانید. شاید پیدا کردن تعادل در وسط مشاجره دشوار باشد اما نیاز به تمرین دارید. فقط یادتان باشد که تنفس عمیق می تواند هر انرژی منفی را از بین ببرد. با این راهکارها خیلی زود یاد می گیرید که چطور بر احساسات خود فائق آیید و بدون از دست دادن کنترل، همه مشاجرات را از سر بگذرانید.

شنبه 28/10/1387 - 9:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته