عوامل پيدايش انتفاضه - انتفاضه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انتفاضه - نسخه متنی

نوراللّه حسن زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عوامل پيدايش انتفاضه

1- عوامل فلسطينى:

عدم دسترسى فلسطينيها به پيروزى در مبارزات خود و شكست و به نتيجه نرسيدن مبارزات پيشين گروههاى فلسطينى، كه بيشتر در اشكال و قالبهاى مختلف و متعدد سياسى چپ و غير مذهبى شكل گرفته بود را مى توان يكى از عوامل پيدايش انتفاضه نام برد. اين گروهها و سازمانها على رغم اختلافات صورى و ظاهرى كه داشتند همگى از يك تاكتيك و روش استفاده مى كردند و آن مبارزه با اسرائيل خارج از فلسطين و به تعبيرى مركز ثقل قرار دادن مبارزات در خارج از فلسطين اشغالى بود. اين گروهها و سازمانها پايگاههايى در كشورهاى همجوار اسرائيل مثل سوريه، مصر، لبنان و اردن و حتى ديگر كشورهاى عربى مثل عراق، لى بى، و الجزاير داشتند. لذا مجبور بودند كه سياستهاى خود را با سياستهاى آنها همسو و هماهنگ نمايند و عملاً قادر به مبارزات اساسى با رژيم اشغالگر قدس نبودند زيرا مبارزه با اسرائيل احتياج به زمين دارد و جايى كه وجود داشته باشد تا گروههاى فلسطينى بتوانند از روى آن به مبارزات مسلحانه خود عليه اسرائيل ادامه دهند وجود نداشت. طبيعتاً كشور ميزبان آنها نيز هر كدام به نوعى در شيوه مبارزه با اسرائيل اعمال نظر مى نمودند. برخى از آنها به دليل ماهيت استبدادى و سرسپردگى به رژيمهاى استعمارى غربى، بعضى ديگر به دليل ترس از انتقام اسرائيل و تعدادى نيز به دليل نگرانى از تأثير فعاليتهاى سياسى، اجتماعى و نظامى فلسطينيها بر جامعه و مردم خود سعى مى كردند تا الگو و روش مبارزاتى خود را بر فلسطينيها تحميل نمايند. شمارى ديگر از اين رژيمهاى مرتجع نيز مثل اردن با توجّه به تأثير فلسطينيها بر بافت سياسى اجتماعى جامعه آنها، عملاً در تقابل با فلسطينيها قرار مى گرفتند و به قلع و قمع آنها مى پرداختند و يا اگر توانايى قلع و قمع آنها را نداشتند مثل لبنان سعى در اخراج آنها مى كردند و در صورتى كه از درگيرى با آنها ابايى داشتند مثل سوريه و عراق و لى بى، اين گروهها را شديداً تحت كنترل نيروهاى امنيتى خود قرار مى دادند به طورى كه عملاً اجازه فعاليت مستقل به آنها داده نمى شد. سياست اين كشورها اين بود كه اولاً: گروههاى فلسطينى به عنوان اهرم قدرتى براى آنها محسوب شوند تا در معاملات سياسى از آنها استفاده نمايند.

فلذا نفس اين مشى، آنها را در گروههايى سياسى بار آورد تا نيروى مقاومت ضد صهيونيستى.

ثانياً: به دليل اهتمام دو قدرت شرق و غرب در ايجاد توازن در قضيه فلسطين به كشورهاى وابسته به هر يك از آن دو بلوك الزاماً تابع سياست ابر قدرتها بودند و به تبعيت از آنها نيز گروههاى فلسطينى پيرو و مجرى سياستهاى آنها مى شدند در نتيجه سياست كنترل گروههاى فلسطينى، عملاً يك چهارچوب تحميل شده اى بود كه در سياست گذارى كشورهاى ميزبان دخيل بود.

ثالثاً: كشورهاى عربى به دليل وابستگى تجارى، اقتصادى، تكنولوژى، مواد اوليه و امكانات اوليه غذايى و... به بازار تجارت بين المللى، در مبادلات بين المللى از ناحيه كشورهاى هم پيمان و مرتبط با اسرائيل نيز تحت فشار قرار مى گرفتند و كشورهاى ميزبان از اين بابت نيز در محدوديت بودند. لذا جهت رعايت منافع خويش فشار ديگرى نيز بر روى فلسطينيها وارد مى آوردند.

اختلافات گروهى و تفرقه نيز عامل ديگرى بود كه مقاومت فلسطين تا قبل از انتفاضه گريبانگير آن بود، زيرا هر كدام از كشورهاى عربى پس از آنكه در سال 67 مقاومت فلسطين را خطرى بالقوه براى خود احساس كردند اقدام به ايجاد و يا تقويت جناحها و افراد وابسته به خود در سازمان آزادى بخش فلسطين نمودند و هر كدام جناحى را جهت تأمين منافع خود در مقاومت فلسطين تشكيل دادند. اين اختلافات و جناح بنديها در داخل مقاومت فلسطين پديده اى شوم و مسموم براى مبارزات ضد صهيونيستى فلسطينيها بود و در بعضى موارد اختلافات به قدرى شديد بود كه باعث تصفيه هاى خونين ميان گروهها گرديد. در بعد مبارزه با اسرائيل، فلسطينيها تا قبل زا انتفاضه نه تنها نتوانستند پيشرفت و تحولى داشته باشند بلكه نسبت به مبارزات سالهاى اوليه بعد از اشغال فلسطين (1948) نيز فاصله بيشترى تا پيروزى و تشكيل يك كشور مستقل فلسطينى پيدا كردند و طى جنگهاى 1967 و 1973 با اسرائيل عليرغم برترى نيرويى كه داشتند نتوانستند به موقعيت چشمگيرى دست يابند تا جايى كه سال به سال از اهداف اصلى فاصله گرفته و دچار دور باطل سياسى كاريها افتادند و مى بينيم در مسئله مذاكرات به اصطلاح صلح خاورميانه بعضى از جناحهاى فلسطينى و كشورهاى عربى گوى سبقت را از اسرائيل گرفتند و دشمن صهيونيستى چنان جسور شد كه در همين انحا دست به انتقال يهوديان اروپا و آفريقا و روسيه به اسرائيل زد. بطورى كه فلسطينيان سرزمينهاى اشغالى دچار سرخوردگى عميق گرديدند و باعث شد كه به جاى دل بستن به ارتش كشورهاى عربى و نيروهاى مسلح سازمان آزادى بخش فلسطينى كه سرابى بيش براى آنها جهت آزادى قدس نبود - در فكر چاره اى ديگر باشند. آنهايى كه در داخل بيش از چهل سال چشم اميدشان به گروهها و سازمانهاى فلسطينى و كمك نظامى اعراب براى آزادى وطن غصب شده شان از دست اشغالگران قدس دوخته شده بود، روز به روز نقطه اميد و اتكا شان به گروهها و احزاب كمتر شد و شاهد انحطاط و فرو پاشى مبارزات سازمانى، سياسى، ديپلماسى اعراب در مقابل تحكيم سلطه اسرائيليها بر سرنوشت و اراضى خود و احداث مداوم شهركهاى مهاجرنشين يهودى مى شدند، لذا به فكر ايجاد يك حركت وسيع مردمى و غير وابسته عليه اسرائيل افتادند.

/ 8